قصه آدم، قصه یک دل است و یک نردبان. قصه بالا رفتن، قصه پله پله تا خدا.
قصه آدم، قصه هزار راه است و یک نشانی. قصه جست وجو. قصه از هر کجا تا او.
قصه آدم، قصه پیله است و پروانه، قصه تنیدن و پاره کردن. قصه به درآمدن، قصه پرواز...
من اما هنوز اول قصه ام؛ قصه همان دلی که روی اولین پله مانده است، دلی که از بالا بلندی واهمه دارد، از افتادن.
پایین پای نردبانت چقدر دل افتاده است!
دست دلم را می گیری؟ مواظبی که نیفتد؟
من هنوز اول قصه ام؛ قصه هزار راه و یک نشانی.
نشانی ات را اما گم کرده ام. باد وزید و نشانی ات را برد.
نشانی ات را دوباره به من می دهی؟ با یک چراغ و یک ستاره قطبی؟
من هنوز اول قصه ام. قصه پیله و پروانه، کسی پیله بافتن را یادم نداده است. به من می گویی پیله ام را چطوری ببافم؟
پروانگی را یادم می دهی؟
دو بال ناتمام و یک آسمان...
من هنوز اول قصه ام. قصه...
نظرات شما عزیزان:
|